یپوماتیک چیست LIPOMATIC
بیشترین سوالات در لیپوماتیک بر این نکته متمرکز است که لیپوماتیک چیست ، عوارض لیپوماتیک چیست و همچنین اینکه برتریهای این روش نسبت به روشهای گذشته چیست . لیپوماتیک در حقیقت یک نوع دستگاه ساکشن پیشرفته برای تخلیه چربیهای موضعی زیر پوست می باشد. تکنولوژی بکار گرفته شده در این ابزار بقدری دقیق و فوق العاده عمل می کند که کاملا آنرا از لیپوساکشن متمایز می سازد. همچنین برتری این دستگاه بر لیزر لیپولیز هم در حین عمل برای جراح و هم در نتایج عمل برای بیمار کاملا مشهود می باشد.
لیپوماتیک Lipomatic با استفاده از امواج اینفراسونیک و ارتعاش (Vibration) و نوسان ثابت حول محوری (Nutation) سلولهای چربی را از محل اتصالات آنها به یکدیگر جدا می سازد و بدون اینکه منجر به تخریب سلولهای چربی گردد، سلولهای بافت چربی را سالم از زیر پوست با عمل ساکشن خارج می نماید. به همین دلیل از سلولهای خارج شده چربی توسط این تکنیک می توان مجددا بعنوان فیلر برای حجیم سازی گونه و صورت و یا سایر اعضاء استفاده نمود. قابل ذکر است که این چربی بمراتب دارای دوام بیشتر و تورم کمتر پس از تزریق بعنوان فیلر می باشد و نسبت به چربی کشیده شده توسط ساکشن برای حجیم سازی بسیار سالمتر (Intact) است.
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
با توجه به مزایای لیپوماتیک، این جراحی در میان بیماران محبوب شده است. این یک روش امن است و چربی را با آسیب های کمتری به بافت های بدن، برطرف می کند و بیماران یک دوره بهبودی کوتاه مدت را تجربه می کنند. چربی های اضافی بدن، تناسب اندام را مختل می کنند، اما نگران نباشید، لیپوماتیک یک روش موثر و بدون خطر است. در این جراحی، چربی های اضافی با لرزش و حرکت سریع یک لوله کوچک (کانولا) برداشته می شود. برای ایجاد این حرکت و لرزش، از فشار هوا استفاده می شود، بنابراین، بدون آسیب به بافت های اطراف تخلیه چربی انجام می شود.
دستگاه های لیپوماتیک سیستم امنیتی دارند، اگر کانولا با یک بافت بدون چربی تداخل داشته باشد، آن را متوقف خواهد کرد در نتیجه به بافت های غیر چربی بدن تان آسیبی نخواهد رسید. به این ترتیب، لیپوماتیک یکی از موثرترین روش های لاغری موضعی است.
با توجه به دقت و عدم آسیب بافت، چربی استخراج شده قابل استفاده برای سایر مناطق بدن می باشد. برخی از بیماران ممکن است کبودی یا تورم کمی نیز داشته باشند که بسیار نادر است. در این عمل نیازی به بستری شدن نیست.
پیکر تراشی با روش اولترا زد(ultra z) در حال حاضر یکی از جدیدترین و پیشرفته ترین روش های پیکر تراشی، لاغری و تناسب اندام روش و تکنولوژی اولترا زد می باشد که می تواند در یک روز باعث لاغری و تناسب اندام گردد. با این روش پیکر تراشی در عرض یک ساعت می توان شکم صاف، زیبا و متناسب داشت. پیکر رتاشی با روش اولترا زد بیشتر به یک معجزه شبیه است اما واقعی و مورد تایید می باشد. البته پیکر تراشی با این روش باید با دستگاه های اورژینال و اصل و تحت نظر پزشک متخصص انجام گیرد. مزایای پیکر تراشی با روش اولترازد یکی از عمده ترین مزایای پیکر تراشی با روش اولترا زد ترخیص شخص بلافاصله بعد از کار می باشد. روش و دستگاه مورد استفاده در پیکر تراشی اولترازد نیز دارای برتری هایی نسبت به روش های پیش از خود می باشد که به طور خلاصه می توان به موارد زیر اشاره کرد: انجام جلسات در مطب – تاثیر گذاری – پیکر تراشی غیر تهاجمی و بدون احتیاج به جراحی – بدون درد و احساس ناراحتی در جلسه درمانی و بعد از آن – نداشتن دوره نقاهت – لاغری و پیکر تراشی با قابلیت اجرا در تمام مناطق بدن – سرعت بالا پیکر تراشی در هر جلسه – حجم خروجی بالای چربی در کمترین زمان – لیفتینگ همراه تخلیه چربی و در نتیجه سفتی بدن. مکانیسم پیکر تراشی اولترازد – اولترازد چگونه عمل می کند دستگاه اولترا زد با ایجاد امواج HIFU یا همان امواج اولترا سوند یا تمرکز و تراکم بالا باعث تحریک پر قدرت فیبروبلاستها در یک جلسه گردیده و در همان جلسه جراحی ، کلاژن سازی و لیفتینگ پر قدرت پوستی آغاز می گردد که نتیجه آن شروع لیفتینگ پوست همزمان با عمل جراحی لاغری و کاهش سایز بیمار میباشد . دکترا حمیرا لعل خوشاب؛ جراح پلاستیک ترمیمی، ارائه دهندۀ خدمات در زمینۀ پیکر تراشی.
بیشتر مردم با این باور بزرگ می شوند که رفتن به دانشگاه، گرفتن نمره های خوب، خیلی سخت کار کردن و به دست آوردن شغلی خوب، گام هایی هستند که برای موفق شدن باید طی کنید. ولی امروزه، کم کم همه به این نتیجه رسیده اند که تحصیلات خوب و شغل پر منفعت دیگر فرمولی ثابت برای دستیابی به ثروت و موفقیت نیست.
تحصیلات بدون شک جایگاه خود را دارد و فاقد سزاواری و شایستگی نیست، ولی با این وجود همه اوقات لازم نیست. کارآفرین های بسیاری وجود دارند که تحصیلات رسمی زیادی ندارند، ولی توانستند به موفقیت های بسیاری دست پیدا کنند.
این مطلب در مورد شخصیت هایی است که علی رغم نداشتن تحصیلات رسمی، نامی برای خود در جهان دست و پا کردند. زندگی این افراد را مطالعه کنید تا ببینید که آیا برای ساختن کسب و کاری سودآور نیاز به رفتن به دانشگاه دارید یا نه.
1. استیو جابز (Steve Jobs)
شاید کمتر کسی در جهان باشد که با داستان استیو جابز یکی از مؤسسان اپل آشنا نباشد. با اینکه جابز از دبیرستان هوم استید در سال 1972 فارغ التحصیل شد، ولی از کالج رید ترک تحصیل کرد، در حالی که والدین او به سختی می توانستند از پس خرج تحصیلات کالج او برآیند.
در زمان مرگ جابز در سال 2011، ارزش خالص او 11 میلیارد دلار بود. مسلماً در مورد کسی که دانشگاه را ترک کرده رقم بدی نیست! گفته می شود ارزش خالص استیو وازنیک همکار خوش فکر جابز 100 میلیون دلار است، و البته او هم هرگز کالج را به اتمام نرساند.
2. ریچارد برانسون (Richard Branson)
ارزش خالص ریچارد برانسون تقریباً بالغ بر 4.9 میلیارد دلار تخمین زده می شود. برانسون که بنیانگذار خطوط هوایی ویرجین آتلانتیک، ویرجین رکوردز، ویرجین موبایل و ویرجین برندز است، هرگز دبیرستان را به اتمام نرساند و در سن 16 سالگی ترک تحصیل کرد. علاوه بر این، او دچار اختلال خوانش پریشی (dyslexic) بود و عملکرد آکادمیک ضعیفی هم داشت. ولی این موضوع باعث نشد که او نتواند نامی برای خود دست و پا کند. امروز، برانسون حامی سرسخت اهمیت تحصیلات است و به شدت معتقد است که مدارس و دانشگاه ها باید کمک بیشتری به کارآفرین ها کنند و برای آن ها منابع مالی تأمین کنند.
3. دیو توماس (Dave Thomas)
دیو توماس، مؤسس و مدیرعامل امپراتوری فست فود وندیز (Wendy's)، از دبیرستان ترک تحصیل کرد تا به طور تمام وقت در رستوران هابی هاوس کار کند. با اینکه توماس در سال 2002 درگذشت، ولی گفته می شود ارزش خالص او 99 میلیون دلار بود.
توماس اولین شعبه وندیز را در سال 1969 افتتاح کرد، ولی رستوران های رنجیره ای او دچار فراز و نشیب های بسیاری شد تا اینکه شروع به حضور در صدها تبلیغ تلویزیونی کرد، و بالاخره علاقه بینندگان تلویزیونی را به دست آورد و در دهه 1990 شهرت زیادی پیدا کرد.
4. دیوید گرین (David Green)
دیوید گرین که ارزش خالص او نزدیک به 6 میلیارد دلار است، هرگز به دانشگاه نرفت. این مؤسس هابی لابی (فروشگاه های زنجیره ای آثار هنری) دیپلم دبیرستان دارد، ولی از خیر تحصیلات مقاطع بالاتر گذشت تا کسب و کار خانگی خود را در سال 1970 با وامی 600 دلاری شروع کند. تا سال 1972، این کسب و کار به اندازه ای موفق شده بود که او توانست اولین فروشگاه خرده فروشی خود را افتتاح کند.
گرین به عنوان فردی نیکوکار شناخته می شود. او نیمی از مجموع درآمدهای کمپانی خود را وقف امور خیریه می کند. گفته می شود که تا سال 2012، او تقریباً 500 میلیون دلار وقف خیریه کرده بود.
5. لری الیسون (Larry Ellison)
لری الیسون، مدیرعامل سابق شرکت اوراکل، از دو دانشگاه ترک تحصیل کرد. ارزش خالص او 54 میلیارد دلار است. بعد از ایجاد دیتابیس هایی برای سازمان سیا، الیسون به همراه دو شریک خود در سال 1977 شرکت SDL را تأسیس کرد. این کمپانی در نهایت در سال 1982 تبدیل به شرکت نرم افزاری اوراکل شد.
امروز، این میلیاردر خودساخته از مقام خود به عنوان مدیرعامل کناره گیری کرده، ولی رییس هیئت مدیره و مدیر ارشد فناوری اوراکل باقی مانده است. هدف او هیچ وقت ثروتمند شدن نبود، بلکه می خواست محیط کاری ایجاد کند که خود او در آن لذت ببرد.
6. کوین رز (Kevin Rose)
این کارآفرین اینترنتی زیر 40 سال، شرکت های Revision3، Pownce و Milk را تأسیس کرد، ولی احتمالاً بیش از همه به خاطر وبسایت دیگ (Digg) شناخته می شود. او وارد دانشگاه نوادا در لاس وگاس در رشته علوم کامپیوتری شد، ولی بعد از دو سال انصراف داد.
امروز رز مدیرعامل HODINKEE، عضو هیئت مدیره Tony Hawk Foundation و یکی از مشاوران سرمایه گذاری گوگل است.
7. مایکل دل (Michael Dell)
مایکل دل همانطور که از نامش پیداست، بنیانگذار شرکت کامپیوترهای Dell است. ارزش خالص او بالغ بر 20 میلیارد دلار تخمین زده می شود. او وارد دانشگاه تگزاس شد، ولی در نهایت انصراف داد. در خوابگاه دانشگاه، او شالوده چیزی را طرح ریزی کرد که بعداً تبدیل به شرکت Dell شد. بعد از موفقیت در فروختن پکیج های آپگرید برای کامپیوترهای شخصی، او در ادامه کسب و کار بسیار بزرگتری را ایجاد کرد.
تا سال 1992، دل با 27 سال سن جوان ترین مدیرعامل در لیست فورچون 500 شده بود.
8. ریچل ری (Rachael Ray)
این نویسنده، کارآفرین و ستاره تلویزیونی برنامه های آشپزی هرگز به دانشگاه نرفت، و از هیچ گونه آموزش حرفه ای در هنر آشپزی برخوردار نیست. ارزش خالص او 60 میلیون دلار است، که مسلماً رقم بسیار خوبی برای کسی است که هیچ گونه مدرکی در زمینه کاری خود ندارد.
او بعد از اجرای اولین تاک شو یا برنامه گفتگومحور خود در سال 2006، آن را از طریق حضور در برنامه معروف اپرا وینفری تبلیغ کرد. او در برنامه های معروف متعدد دیگری نیز حضور داشته است.
حرف آخر؟
امروز در عصر اطلاعات، راه های بسیاری برای یادگیری و توسعه مهارت هایی که برای کارآفرین شدن نیاز دارید، وجود دارد. بیشتر کارآفرینان هم عقیده هستند که حمایت بیشتری به خصوص از طریق مؤسسات آموزشی می توانست برایشان وجود داشته باشد. ولی امروزه منابع بسیار و رایج تر از گذشته شده اند، به خصوص منابع آنلاین.
نصیحت داستان چیست؟ یک فرد با اراده همیشه راهی پیدا می کند. تحصیلات می تواند کمک یا مانعی در مسیر موفقیت باشد. اگر تحصیلات برایتان تبدیل به مانع شود، کسانی که روحیه کارآفرینی داشته باشند آن را کنار می زنند و مسیر خود را انتخاب می کنند.
عبارت بازاریابی به چه معنی و مفهومی میباشد؟ اکثر مردم به طور اشتباه، بازاریابی را فقط به عنوان فروش و فعالیتهای پیشبرد فروش مثل تبلیغات، تصور میکنند ولی فروش تنها یکی از وظایف بازاریابی میباشد و مهمترین جزء به شمار نمیرود. اگر بازاریاب بتواند با یک بررسی کامل در شناخت کالاهای موردنیاز مصرفکننده توفیق یافته و میزان توسعه کالاهای مرغوب، قیمتگذاری و توزیع کردن را به نحو موثری انجام دهد، کالاها به سادگی به فروش خواهند رفت، هر کسی اطلاعاتی در مورد کالاهایی که موردتوجه مصرفکنندگان است دارد، مثلا وقتی که ایستمن کداک دوربین اینستاماتیک خودش را طراحی کرد، وقتی که آتاری نخستین بازیهای ویدیویی را طراحی کرد و وقتی که هندا اتومبیل آکورد خود را تولید کرد، این تولیدکنندگان با درخواستهای خرید مواجه شدند. آنها به جای طراحی کالاهایی برای استفاده شخصی، محصولاتی مناسب با خواست عموم تولید کردند. پیتر دراکر یکی از صاحبنظران و اندیشمندان مدیریت هدف بازاریابی را بدین شرح بیان میکند: «هدف بازاریابی این است که بیشترین فروش را انجام دهد و این ممکن نخواهد شد تا موقعی که مشتری را آنطور که خدمات یا تولیدات دقیقا متناسب با خواستههای او باشد، بشناسیم و درک کنیم. این بدین معنی نیست که فروش و تبلیغات مهم نیستند زیرا گذشته از اینکه قسمتی از مجموعه فعالیتهای زنجیرهای بازاریابی هستند، به صورت ابزارهای بازاریابی با هم به کار میروند تا بر بازار تاثیر بگذارند. تعریف بازار با دید بازاریابی کاربردی :بازار محلی است که در آنجا کالا جهت تبادل وجود داشته باشد یا به عبارت دیگر مکانی که شامل حضور مشتری و عرضه باشد. مشتری باید دارای
پول نیاز میل به خرید باشد
بازاریابی تعریف کلاسیک بازاریابی شامل آن دسته از فعالیتهایی است که کالاها و خدمات را از واحد تولیدی و خدماتی به مصرفکننده میرساند چنین تعریفی ناقص بوده و فعالیتهای بازاریابی را محدود به انجام وظایفی که صرفا مابین تولید و مصرف قرار گرفتهاند مینماید. از جمله این فعالیتها میتوان بستهبندی کالاها، نامگذاری و علائم تجاری فراوردههای کانالهای توزیع (نظیر فروش مستقیم به مصرفکننده نهایی، عمده فروش، واسطه، خردهفروش) ترابری، انبارداری، روشهای فروش، آگهیهای بازرگانی، قیمتگذاری و اعتبارات مصرفی را نام برد. امروزه این امر مسلم شده است که یک مدیر بازاریابی موفق نمیتواند فعالیتهای خود را از زمانی که کالا تولید گردیده و آماده پخش است آغاز نموده و با تحویل کالا به مصرفکننده به پایان برساند. قسمتی از فعالیتهای عمده بازاریابی به کارهای پیش تولیدی معطوف میشود ازجمله فعالیتهای بازاریابی پیشتولیدی، شناخت مصرفکنندگان و رفتار آنان در بازار را میتوان نامبرد. فعالیت دیگر شامل بررسی بازار کالا جهت تولید و فروش مقرون به صرفه آنها میباشد باز هم قبل از اینکه واحد تولیدی به ساخت محصول اقدام کند مدیر بازاریابی باید کالا را طوری طرحریزی کند که پس از تولید موردپسند مصرفکنندگان قرار گرفته و نیازها و خواستههای آنها را برآورده سازد. نوآوری محصولات و خرید کالا و قطعات به منظور تولید و فروش نیز از جمله فعالیتهای بازاریابی پیش تولیدی میباشد. مدیر بازاریابی همچنین نمیتواند وظایف خود را با فروش و تحویل کالا به مصرفکننده خاتمه یافته پندارد. ازجمله وظایف پس از فروش کالا را میتوان تعمیر و نگهداری کالاهای فروش رفته، اجرای قرارداد ضمانت کالا، ارائه خدمات به مشتریان و گردآوری اطلاعات پیرامون رضایت مصرفکننده نسبت به کالاهای فروش رفته و پیشنهاد آن اطلاعات به قسمتهای مختلف سازمان به ویژه واحد طرحریزی کالا نام برد. علاوه بر فعالیتهای پیش تولیدی، توزیعی و پس از فروش بازاریابی تعدادی از فعالیتهای مدیریت بازار نیز وجود دارد که دامنه آنها محدود به هیچ یک از حوزههای سه گانه بالا نمیباشد. ازجمله این فعالیتهای بازاریابی را میتوان پژوهشهای بازار، شرایط محیطی بازار، قوانین و مقررات بازار، سیستمهای اطلاعات بازار، تعهدات اخلاقی در امور بازاریابی و بازاریابی بینالمللی نام برد. بدین ترتیب روشن میگردد که دامنه بازاریابی بسیار وسیع بوده و فعالیتهای گسترده اقتصادی را شامل میگردد. به همین جهت در حدود نیمی از جمعیت فعال کشورهای پیشرفته صنعتی را شاغلین امور بازار تشکیل میدهند در کشورهای در حال توسعه از جمله در کشور ایران با اینکه تمام وظایف نام برده شده به وسیله شرکتها و کارخانجاتی که سهم عمدهای در بازار دارند اعمال میگردد لیکن نظر به شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی این کشورها تکیه بر پارهای از فعالیتهای بازاریابی بیشتر از سایر فعالیتها میباشد. مثلا نحوه توزیع کالا از تولید به مصرف و حذف واسطه هایی که صرفا جنبه احتکار و بورسبازی دارند یکی از وظایف مهم مدیران بازار در کشورهای در حال رشد میباشد در مقابل به علت کمبود منابع تولیدی و نیاز فراوان مصرفکنندگان در مواردی که رقابت عامل موثری در سهم بازار باشد توجه زیادی به آگهیهای بازرگانی جهت انگیزش خریداران نمیشود. همچنین در جوامعی نظیر کشور ایران که نرخ تورم به نسبت بالاتر از مشابه آن در کشورهای صنعتی است انگیزههایی برای فروش قسطی باقی نمیماند. بدین ترتیب این روش حمایت از فروش کمتر مورد استفاده قرار میگیرد. اطلاعات نقش مهمی در فعالیتهای مدیریت بازاریابی استراتژیک دارد، اطلاعات قابل اطمینان - موثق و در دسترس بخصوص در جهت تشخیص نیازمندیهای بازار بهبود کالا و خدمات - نوآوری و خلاقیت - برنامهریزی و کنترل برای مدیریت بازاریابی با ارزش و موثر است که این موضوع به عنوان یکی از مسائل مهم مدیران بازاریابی در ایران و سایر کشورهای در حال توسعه میباشد. تعریف ما از بازاریابی به شرح ذیل میباشد: «بازاریابی عبارت از فعالیتهای نیروی انسانی است که از طریق تبادل فرایندها به سمت ارضاء نیازها و خواستهها هدایت شود.» برای روشنتر کردن این تعریف، نگاهی به واژههای ذیل خواهیم داشت: احتیاجات، خواستهها، تقاضاها، محصولات، داد و ستد، معاملات و بازارها. احتیاجات (Needs) اساسیترین و زیربناییترین مفهوم بازاریابی، نیازهای بشر میباشد که ما آن را به شرح زیر تعریف میکنیم: احتیاجات عبارت از بیان احساس کمبود در یک فرد میباشد. وقتی که یک نیاز ارضاء نشود، شخص ناراحت است. یک فرد ناراضی یکی ازاین دو کار را انجام میدهد: یا به دنبال چیزی خواهد گشت که نیاز او را برطرف کند و یا کوشش میکند که نیازهایش را کاهش دهد. مردم در جوامع صنعتی سعی میکنند کالاهایی را پیدا کرده یا توسعه دهند که خواستههای آنها را ارضاء نماید. مردم در جوامع فقیر سعی میکنند که خواستههای خود را به چیزهایی که قابل دسترس باشند کاهش دهند. خواستهها( Wants) دومین مفهوم اساسی در بازاریابی، خواستههای بشر میباشد. خواستههای بشر زمانی که توسط فرهنگ و شخصیت افراد شکل بگیرند، شناخته میشوند. همراه با تکامل جامعه، خواستههای اعضای آن نیز افزایش و گسترش مییابد. مردم در معرض کالاهای متنوعی که علاقه و تمایلات آنها را برمیانگیزد قرار دارند. تولیدکنندگان کوشش میکنند که رابطهای بین چیزهایی که آنها تولید میکنند و نیازهای مردم برقرار نمایند. تقاضاها (Demands) مردم اکثرا خواستههای نامحدود، اما منابع محدود دارند. آنها تولیداتی را انتخاب میکنند که حداکثر رضایتمندی را در مقابل پولشان ایجاد نماید. خواستهها وقتی تبدیل به تقاضاها میشوند که با قدرت خرید همراه باشند. مصرفکنندگان به تولیدات به عنوان مجموعههای پرمنفعت مینگرند و کالاهایی را انتخاب میکنند که بهترین و بیشترین استفاده را به آنها میدهد. پس یک تویوتا یعنی یک حمل و نقل اساسی، یک قیمت پایین و سوخت اقتصادی (کم مصرف)، یک اتومبیل خوب یعنی: راحتی، تجمل و منزلت. مردم کالایی را انتخاب میکنند که حداکثر رضامندی را در ارتباط با خواستهها و منافع آنها ایجاد نماید. محصولات (Products) احتیاجات، خواستهها و تقاضاهای بشر، اشاره ضمنی به این مطلب دارد که محصولاتی وجود دارند که میتوانند آنها را ارضاء نمایند ما محصول را به شرح ذیل تعریف مینماییم: یک محصول عبارت از هر چیزی است که بتواند جهت اطلاع و رویت، اکتساب، استفاده یا مصرف، به بازار ارائه شود و بتواند یک خواسته یا یک نیاز را ارضاء نماید. تمامی محصولات به طور مساوی مورد درخواست نیستند. قابل دسترسترین و کم قیمتترین محصولات محتملا در درجه اول اهمیت، برای خریده شدن قرار دارند. مفهوم یک محصول محدود به اشیاء فیزیکی نمیباشد بلکه هر عاملی که توانایی برآورده کردن یک نیاز را داشته باشد یک محصول است علاوه بر کالاها وخدمات محصول شامل: افراد، مکانها، سازمانها، فعالیتها وایدهها میباشد. یک مصرفکننده در مورد سرگرمیهایش تصمیم میگیرد: تلویزیون تماشا میکند، به چه مکانهایی برای تعطیلات برود، در سازمانها عضو شود، از عقاید و نظرات حمایت کند. برای مصرفکننده تمام اینها یک محصول هستند. اگر واژه «محصول» مناسب نباشد، میتوانیم از واژههای ارضاءکننده «منبع یا پیشنهاد» استفاده نماییم. مبادله (Exchange) بازاریابی زمانی صورت میگیرد که مردم تصمیم میگیرند نیازها و خواستههای خودشان را از طریق مبادله ارضاء نمایند. مبادله عبارتست از عمل به دست آوردن چیز مورد درخواست از یک شخص و دادن چیزی در مقابل آن. مبادله طریقهای است که مردم میتوانند توسط آن کالای موردنیاز و درخواست خود را به دست آورند. مبادله از محدودیت خاص خود برخوردار است: مردم ناچار به التماس یا محتاج بخشش دیگران نیستند. مردم باید دارای مهارتها و تخصصهایی باشند که بتوانند چیز مورد احتیاجی را تولید نمایند یا خدمت موردنیازی را ارائه کنند و در مقابل کار یا کالای تولید یا ارائه شده دیگران را به دست آورند. مبادله هدف اصلی بازاریابی میباشد. برای اینکه یک مبادله صورت پذیرد، شرایط متعددی وجود دارد که باید در نظر گرفته شوند: باید حداقل دو طرف وجود داشته باشد و هر طرف نیز باید چیز ارزشمندی برای طرف مقابل در اختیار داشته باشد، هر طرف باید بخواهد تا با طرف دیگر معامله کند و هرکدام باید در قبول یا رد محصول ارائه شده توسط دیگری آزاد باشند و بالاخره هر طرف باید قادر به برقراری ارتباط و تحویل کالا باشد. این شرایط، مبادله را ممکن میسازد. برای اینکه یک معامله واقعا صورت پذیرد، دو طرف باید به توافق برسند. اگر آنها موافق باشند، چنین نتیجه میگیریم که عمل مبادله، طرفین را در شرایط و موقعیت بهتری از کار قرار داده است. زیرا هر یک از آنها در قبول یا رد پیشنهاد آزاد بوده است. با این توصیف، درست همانطور که تولید محصول ایجاد ارزش میکند، مبادله نیز ایجاد ارزش میکند و این امر تواناییهای مصرفی بیشتری را به مردم میدهد. معاملات (Transaction) از آنجایی که مبادله هدف اساسی بازاریابی میباشد، معامله محور فعالیتهای بازاریابی است. معامله عبارتست از یک داد و ستد ارزشها بین دوطرف. یک معامله حداقل شامل دو چیز با ارزش، شرایطی که در یک زمان معین روی آنها توافق شده و یک محل مورد توافق است. بازاریابی مجموعه اقداماتی است در جهت رساندن تولیدات، خدمات، ایدهها و امثال آن به مرحله مبادله یا معامله. بازارها (Markets) مفهوم معاملات ما را به مفهوم یک بازار هدایت مینماید. یک بازار عبارتست از مجموعه خریداران واقعی و بالقوه یک کالا. همانطور که تعداد افراد و معاملات در یک جامعه رو به افزایش است، تعداد تجار و مکانهای بازار نیز رو به افزایش است. در جوامع پیشرفته، بازار لزومی ندارد که به صورت مکانی که خریدار و فروشنده در آن به داد و ستد ارزشها میپردازند، باشد با حمل و نقل و ارتباطات مدرن، یک تاجر میتواند یک کالا را در برنامه آخر شب تلویزیون تبلیغ نماید. توسط تلفن از صدها مشتری سفارش بگیرد و روز بعد آن کالا را برای خریداران پست نماید بدون اینکه هیچ گونه برخورد حضوری با خریدار داشته باشد. یک بازار میتواند در اطراف یک محصول، یک خدمت، یا هر چیز با ارزشی رشد نماید. به عنوان مثال: یک بازار کار، شامل افرادی است که تمایل دارند کار خود را در مقابل دستمزد یا محصولات، ارائه دهند. موسسات مختلفی از قبیل موسسات کاریابی و موسسات مشاوره، در اطراف یک بازار کار رشد کردند تا بتوانند به عملکرد آن به نحو بهتری کمک نمایند. بازار پول یکی دیگر از بازارهای مهم میباشد که برای این به وجود آمده است تا احتیاجات مردم را برآورده کند، بنابراین آنها میتوانند پول قرض بگیرند، قرض بدهند یا پسانداز کنند. بازاریابی( Marketing ) بالاخره مفهوم بازار ما را به چرخه کامل مفهوم بازاریابی میرساند. بازاریابی یعنی کار کردن با بازارها، به این منظور که باعث رضامندی احتیاجات و خواستههای بشر میگردد. پس ما به تعریف خودمان در مورد بازاریابی، برمیگردیم. به عنوان «فعالیتهای بشر که برای ارضاء کردن احتیاجات و خواستهها از طریق تبادل فرایندها هدایت میشود» تبادل فرایندها، مستلزم کار است. فروشندگان مجبورند خریداران را جستجو کنند، نیازهای آنها را شناسایی نموده و کالاهای خوب و مناسب طراحی نمایند، آنها را توسعه داده، انبار نموده و قیمتگذاری کرده و تحویل نمایند. چنین فعالیت هایی از قبیل توسعه محصول، تحقیق، ارتباطات، توزیع، قیمتگذاری و خدمات،فعالیتهای اصلی بازاریابی میباشند. اگرچه مامعمولا به بازاریابی به عنوان ادامه کسب توسط فروشنده، میاندیشیم اما خریداران نیز به فعالیتهای بازاریابی میپردازند. مصرفکنندگان وقتی «بازاریابی» میکنند که به جستجوی کالاهایی که توان پرداخت قیمت آنهارا دارند میپردازند. نمایندگی یک شرکت زمانی بازاریابی میکند که به دنبال فروشندگان رفته و برای شرایط خوب، چانه میزند. یک «بازار فروشندگان» بازاری است که در آن فروشنده دارای قدرت زیادتری میباشد و خریداران مجبورند که خیلی دقیق و کوشا باشند. در یک «بازار خریداران»، خریدار دارای قدرت زیادی بوده و فروشنده، مجبور است که بسیار فعال و کوشا باشد. وظایف مدیریت بازار عالیتهای مدیریت بازاریابی باید در چارچوب برنامههای استراتژیک یک شرکت و با نگرش نظامگرا انجام گیرد. مدیریت بازاریابی وظایف زیر را به عهده دارد: جمعآوری و بررسی اطلاعات به منظور تشخیص وضعیت و استعداد بازار و به طور کلی تعیین نیاز مصرفکنندگان موردنظر. لازم به توضیح میباشد که مدیران بازاریابی باید از طریق تقسیم بازار بتوانند مصرفکنندگان موردنظر را شناسایی نمایند و با توجه به خصوصیات مصرفکنندگان، کالا و خدمات موردنیاز آنها را تامین کنند. تعیین هدفهای بازاریابی با توجه به نتایج اطلاعات به دست آمده و منابع شرکت مانند مشخص کردن هدفهای فروش و سهمیه بازار. تعیین آمیزه و یا ترکیب بازاریابی Mix Marketing که عناصر عمده آن عبارتند از محصول، قیمت، کانالهای توزیع و فعالیتهای پیشبرد فروش که این عناصر به عنوان فعالیتهای قابل کنترل مدیریت بازاریابی میباشند. مدیران بازاریابی باید به این سوالات جواب دهند که چه محصولی، با چه قیمتی تولید و در چه مکانی عرضه نمایند و با چه شیوه تبلیغاتی به اطلاع مصرفکنندگان برسانند. بدیهی است که این عوامل قابل کنترل مدیریت بازاریابی با توجه به شرایط محیطی (سیاسی، اقتصادی، بازرگانی، فرهنگی و...) که بر فعالیتهای بنگاه اقتصادی تاثیر دارند با امکانات موسسه مشخص میگردند. در نتیجه مدیریت بازاریابی با توجه به نیاز مصرفکنندگان و منابع سازمان باید کالا یا خدمات موردنیاز مصرفکنندگان را تهیه و عرضه نمایند.
سازماندهی: به منظور اینکه مدیریت بازاریابی بتواند به اهداف موردنظر برسد باید فعالیتهای بازاریابی خود را سازماندهی نماید و نیروی انسانی و آموزش لازم را تامین نماید و ضمنا جهت پیشبرد فعالیتها هماهنگیهای لازم را داشته باشد. کنترل و یا نظارت: به منظور اینکه فعالیتها با توجه به برنامه پیش برود مدیریت بازاریابی باید در مقاطع زمانی مختلف عملکرد را با برنامه مورد بررسی و مقایسه قرار دهد و در جهت رفع مشکلات و تجدیدنظر در برنامه اقدام نماید. تامین خدمات بعد از فروش: مثل تامین لوازم و قطعات و ارائه خدمات تعمیراتی جهت محصولاتی که به فروش رفتهاند. بدیهی است مصرفکنندگان در تصمیمگیری جهت خرید کالا در یک بازار رقابتی حتما به پارامتر خدمات بعد از فروش توسط تولیدکنندگان نیز توجه دارند. بررسی نظریات مصرفکنندگان: مدیران بازار در نهایت، نقطهنظرات و عکسالعمل مصرفکنندگان را در مورد کالا یا خدماتی که ارائه شده باید از طریق شیوههای مختلف تحقیقات بازاریابی دریافته و آنها را بررسی و مورد استفاده در تصمیمگیری و برنامههای خود قرار دهند. زیرا فرض ما در بازاریابی پیشرفته این است که مصرفکنندگان حرف اول را میزنند و اگر بنگاه اقتصادی بخواهد در اقتصاد رقابتی (اقتصاد بازار) فعال باشد و سهم عمدهای از بازار را به خود اختصاص دهد و در نتیجه سود داشته باشد و به زندگی خود ادامه دهد باید حتما به مصرفکنندگان توجه لازم را داشته باشد.
علاوه بر وظایف مذکور، ایجاد تقاضا برای محصول و خدمات ارائه شده نیز جزو وظایف مدیریت بازار میباشد. مدیریت بازاریابی وظیفه دارد «مقدار»، «زمان» و «خصوصیات» تقاضا را طوری هماهنگ کند که سازمان بتواند به اهداف خود برسد. بدیهی است در هر زمان مقدار واقعی تقاضا برای کالا یا خدمات ممکن است «پایینتر»، «مساوی» و یا «بالاتر» از سطح تقاضای موردنظر باشد. برای ایجاد تقاضا در مورد کالا سه شرط باید وجود داشته باشد: اول باید نیاز برای آن کالا توسط گروهی از مردم وجود داشته باشد، دوم آنکه این گروه قدرت خرید کالاها را داشته باشند و سوم آنکه میل داشته باشند قسمتی از پول خود را در رفع نیاز خود بپردازند. اهم وظایف مدیریت بازار
جمعآوری و بررسی اطلاعات به منظور تشخیص وضعیت و استعداد بازار و تعیین نیاز مصرفکنندگان مشخص نمودن هدفهای فروش و سهمیه بازار تعیین آمیزه و یا ترکیب بازاریابی که عناصر آن از محصول، قیمت، کانالهای توزیع و فعالیتهای پیشبرد فروش میباشند. سازماندهی فعالیتهای بازاریابی و نیروهای انسانی و آموزش لازم برای آن کنترل و یا نظارت به منظور اینکه فعالیتها با توجه به برنامه پیش برود. تامین خدمات بعد از فروش: مثل تامین لوازم یدکی و قطعات بررسی نظریات مصرفکنندگان در ارتباط با محصولات و خدمات ارائه شده ایجاد تقاضا برای محصول و خدمات ایجاد هماهنگی بین مقدار، زمان و خصوصیات تقاضا
مهمترین مسالهای که در حال حاضر جامعه و کشور ما با آن دست به گریبان است، بحران بیکاری است. بیکاری معضل بزرگ جامعه ما است که به همراه خود پیامدهای ناخوشایندی را برای خانواده و فرد بیکار میآورد؛ مشکلاتی از قبیل فقر اقتصادی، مشکلات روحی و روانی، افت ارتباطات خانوادگی، مشاجره، خلافکاری و عدم توجه به بنیانهای خانواده. اینها همه مشکلاتی است که فرد بیکار و خانواده او با آن دست به گریبان هستند. این مشکلات باعث میشود درون خانواده با ناهماهنگی و عدم ثبات روبهرو شود که پیوستگی و وابستگی را میان افرادش به بیشترین شکل ممکن کاهش دهد. از طرفی ما در جامعه خود با فروریختگی ارزشهای جامعه روبهرو هستیم، مشکلی که میتواند به راحتی بنیانهای اصیل یک جامعه را به انحراف بکشاند و آن را از بین ببرد. خانوادهای که از درون پاشیده میشود، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و همین باعث میشود که خودش را رها کند، خودش را از بند اتفاقاتی که باعث پایبندی میشود خلاص کند و ما با بالا رفتن آمار خودکشی در کشورمان مواجه شویم. بیکاری باعث میشود که فرد زندگی را به هیچ بشمارد چراکه هیچ انگیزهای برای گذران زندگی و شب را به روز رساندن ندارد. افرادی که همه تلاش خود را میکنند که زندگی بهتری داشته باشند، وقتی با معضل بیکاری مواجه میشوند دیگر زندگی و آینده برایشان بیاهمیت میشود و در واقع خود را به دست سرنوشتی میسپارند که هیچچیز آن معلوم نیست. متاسفانه در حال حاضر جامعه ما مشکلات فراوانی دارد که بیکاری به بسیاری از این مشکلات دامن میزند. فرض را بر این بگذارید که مردی که سرپرست یک خانواده چهارنفره است، بیکار باشد، او باید برای تهیه مایحتاج روزانه زندگی، خود را به آب و آتش بزند، این به آب و آتش زدن ممکن است مشکلات بیشمار و زیادی را برای او ایجاد کند، مشکلاتی که فرد نمیتواند با آن کنار بیاید اما چارهای نیست. همین واژه چارهای نیست میتواند آبی روی آتش وجدان فرد باشد و او دست به دزدی، قاچاق و قتل بزند. فردی که بیکار میشود دیگر تعریف درست و جامعی از اوقات فراغت ندارد و نمیتواند مانند آدمهای دیگر برای خودش شرایط ایجاد آرامش را مهیا کند. بیکاری امالامراض همه مشکلات یک جامعه است. جامعه زمانی میتواند پویا باشد و به رشد اقتصادی دست یابد و از تخلفات اجتماعی عاری شود که افراد در آن شغل داشته باشند و در کنار شغل از نظر کاری حاشیه امن برایشان ایجاد شود؛ حاشیه امنی که همیشه استرس و ترس از دست دادن کارشان را نداشته باشند، این همان دردی است که ریشهکن کردنش جز با فرهنگسازی و همچنین ترمیم پایههای اقتصادی کشور امکانپذیر نخواهد بود. کشوری که بحران بیکاری خود را بتواند حل کند، قطعا در مهمترین مشکل خود توانسته است با سربلندی بیرون بیاید و این ارزش بزرگی است. ارزش برای جامعهای که جوانهایش برای پیدا کردن یک کار مناسب دست به هر چیزی میزنند تا بتوانند ماهانه برای گذران زندگی خود و خانواده خود مبلغ ناچیزی را دریافت کنند.
بعد از اجرای برجام، رتبه اعتباری ایران از گروه 7 به 6 تغییر کرد؛ این در حالی است که به اعتقاد کارشناسان هم اکنون جایگاه واقعی ایران باید در گروه 3 یا 4 باشد. در این شرایط تحلیلهای کارشناسی حاکی از این است که خبر بازگشت رتبه اعتباری ایران به زمان پیش از تحریمها از سوی گروه «بریکس»، میتواند قدرت چانهزنی ایران را برای اینکه رتبه اعتباری ایران از نگاه OECD به 3 یا 4 بهبود یابد را تقویت کند.
در همین رابطه مذاکراتی با موسسههای اعتباری بینالمللی انجام شده و به آنها اعلام شده با توجه به توان بازپرداخت ایران و جایگاه کشور از نظر جذب فاینانس، در رتبه ایران باید بازنگری شود. جدیدترین خبرها حکایت از آن دارد که در نشست ژانویه سال 2018 درباره رتبه اعتباری ایران تصمیمگیری خواهد شد که اگر ریسکهای غیرمترقبه و سیاسی رخ ندهد، احتمال بهبود رتبه اعتباری ایران دور از دسترس نیست.
اهمیت این موضوع از آن جهت است که اگر فرض کنیم کشور به 300 میلیارد دلار سرمایه خارجی نیاز دارد، بهبود گروه تا حدود 15 تا 20 میلیارد دلار صرفهجویی از بابت پوشش ریسک خواهد داشت. به عبارت دیگر تغییر گروه از 6 به 4، حدود 4 تا 5 درصد در هزینههای پوشش ریسک تاثیر دارد. اثرات بهبود رتبه اعتباری کشور تنها به این موضوع ختم نمیشود. شاخص ریسک و درجه اعتبار در حکم دماسنج و جهتنما برای سرمایهگذاران را دارد؛ بهطوری که سرمایهگذاران ترجیح میدهند به کشوری وارد شوند که ریسک کمتری دارد. در مجموع گروه ریسک کشورها تعیینکننده سقف جذب سرمایه، هزینه بیمه اعتبار و فاینانسهای خارجی است. سالانه کمتر از 200 میلیارد دلار اعتبارات بلندمدت (فاینانس) از طرف کشورهای اعتباردهنده اعطا میشود که با چانهزنی برای بهبود رتبه اعتباری ایران، باید تلاش شود سهم بیشتری از این رقم به ایران تخصیص یابد.
سیدآرش شهرآئینی، معاون فنی و عضو هیاتمدیره صندوق ضمانت صادرات ایران در این زمینه میگوید: کشورهایی که در سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) عضویت دارند، کشورهای پیشرفته اقتصادی هستند که برای هماهنگسازی سیاستهای تجاری خود در زمینه اعتبار صادراتی و نرخها، کشورها را از نظر اعتباری، رتبهبندی میکنند تا یک رقابت عادلانه بین این کشورها شکل گیرد. کشورهای غیرعضو OECD یعنی بریکس از دستورالعمل آنها پیروی نمیکنند و سیاستهای خاص خود را دارند. بریکس (BRICS) نام گروهی به رهبری قدرتهای اقتصادی نوظهور است که از به هم پیوستن حروف اول نام انگلیسی کشورهای عضو برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقایجنوبی تشکیل شده است؛ اعضای گروه بریکس همگی به غیر از روسیه در رده کشورهای در حال توسعه یا اقتصادهای در حال ظهور هستند.
به گفته وی، این کشورها با برخورداری از 44 درصد جمعیت جهان و در اختیار داشتن حدود 25 درصد تولید ناخالص داخلی دنیا، وزنه قابل توجهی در اقتصاد جهانی به شمار میروند. وی تاکید کرد: رتبه اعتباری ایران نزد کشورهای عضو بریکس، نه تنها پس از برجام بهبود یافته، بلکه در مواردی حتی بهتر از آن شده، برای نمونه صندوق ضمانت صادرات هند (ECGC) در رتبهبندی 7 گروهی خود، رتبه 3 را برای ایران اختصاص داده است. صندوق ضمانت صادرات چین (سایناشور) نیز از 9 گروهی که برای رتبهبندی کشورها تعیین کرده، رتبه 5 را به ایران اختصاص داده که معادل رتبه 4 از 7 گروه است؛ ضمن اینکه صندوق ضمانت صادرات روسیه یا اکسیار نیز ایران را در گروه 4 اعتباری خود قرار داده و رتبه ایران نزد صندوق ضمانت صادرات آفریقای جنوبی (ECIC) نیز 5 از 7 است.
معاون فنی صندوق ضمانت صادرات ایران گفت: اگرچه رتبه اعتباری ایران در سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه به 6 بهبود یافته، اما در مورد سایر کشورها که سهم اثرگذاری در اقتصاد جهانی دارند نیز بهتر از این رتبه است که میتواند آنها را در رایزنی برای جذب سرمایه با شرایط بهتر راهنمایی کند.
شهرآئینی درباره اهمیت این رتبهبندیها توضیح داد: اثر اولیه این رتبهبندی در زمینه ریسکپذیری کشورها، در کاهش یا افزایش هزینههای جذب سرمایه دیده میشود و کشورها بر مبنای آن بستههای تامین مالی مختلفی را به کشورهای فاینانس گیرنده ارائه میکنند.
عضو هیات مدیره صندوق ضمانت صادرات ایران افزود: با توجه به بهبود رتبه اعتباری ایران نزد کشورهایی چون هند، روسیه، چین و حتی آفریقایجنوبی، ایران میتواند بستههای مالی جذابتری را نسبت به اروپا از این کشورها دریافت کند. وی افزود: هزینه تامین مالی خارجی (فاینانس) شامل بهره وام و بیمه (پوشش ریسک) است که این هزینهها با توجه به نرخ ریسک کشورها متغیر است؛ هرچه ریسک کشوری پایینتر باشد، این هزینهها نیز با نرخ کمتری برای آن محاسبه میشود.
شهرآئینی اظهار کرد: برای نمونه کشوری که در رتبهبندی OECD در رتبه کمریسکترین کشور قرار دارد، میتواند این فاینانس را با پرداخت یکدرصد حق بیمه دریافت کند اما اگر در رتبه 7 یعنی پرریسکترین کشور قرار گیرد، این نرخ به بالای 10 درصد میرسد؛ یعنی اینکه این رتبهبندی در هزینه ناشی از جذب سرمایهگذاری خارجی نیز موثر است. این کارشناس حوزه تامین مالی بینالمللی اظهار کرد: با توجه به بهبود رتبه ایران نزد کشورهایی که در OECD عضویت ندارند و نیز یارانهای که این کشورها برای پرداخت فاینانس به کشورهای مختلف در نظر میگیرند، میتوان گفت تامین مالی از کشورهای بریکس برای ایران کمهزینهتر است. وی توضیح داد: برای نمونه روسیه برای پرداخت فاینانس تا 5/3 درصد یارانه صادراتی میدهد که سبب میشوند مجموع نرخ هزینه بیمه و بهره وام فاینانس به کمتر از 3 درصد برسد. شهرآئینی تاکید کرد: این در حالی است که با توجه به رتبه 6 ایران نزد سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه، هزینه جذب فاینانس از کشورهای عضو این گروه به مراتب برای ایران بالاتر است.
عضو هیات مدیره صندوق ضمانت صادرات ایران گفت: البته در فرآیند جذب فاینانس باید به این نکته توجه کرد که از کشورهایی این تامین مالی انجام شود که از فناوریهای جدیدتر برخوردارند تا بتوان در کنار جذب فاینانس، صنعت کشور را نیز روزآمد کرد.